دوست دارم بهترینم
سلام فرشته ی مامان
سلام فرمانروای قلب مامان
بالاخره امروز به شیکم مامان لگد زدیییییییی
الهی مامان بهارت فدات بشههههههه امروز اولین روزی بود بهم لگد زدی البته لگدات اروم بود اما خیلی برات ذوق کردمممممممم
سر کلاس که برگه بچه ها رو امضا می کردم
یکم تکون خوردی ناخوداگاه لبخند زدم و ذوق کردم گفتم الان شاگردام میگن دبیرمون چشه که میخنده
عسل مامانیییی امروز برام فراموش نشدنیه چون خیلی بیشتر از روزهای دیگه حست کردم مهمتر از همه اینکه لگدهم زدی و مطمئن شدم که سالمی
الان هم که دارم مینویسم یه حرکت کوچولوی دیگه کردییییی الهی مامان قربونت برهههههههههه
این خاطره قشنگ برا روز دوشنبه 3 بهمن 1390 بود که تا نوشتمش برا سه شنبه ثبت شد
مامانی من دیگه برم لالا چون دیشب کلی برگه ی امتحانی بچه ها رو امضا کردم تا 2 نصفه شب بیدار بودم تو هم شاکی شده بودی چون خسته بودی
تا امشب هم شاکی نشدی برم بخوابم
فدات بشم گلکــــــــــــــــم