"از پرواز نور چشمی مامان پیش خدا"                                                                                  "از پرواز نور چشمی مامان پیش خدا" ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

دلنوشته های مامان بـــــــــــــهار

این چند روز

1391/5/8 7:35
2,876 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااام به دوست جوون جونیای خودم

فداتون بشم که اینقدر شما خوبید و من بد، بذار اول همتون رو سفت ببوسم

آخی چسبید

از این چندر روز که گذشت بگم 

آقا ما روز 5شنبه یه گوسفند نذر داشتیم اول صبح همسری رفت و با قصاب اومد

بعبعی رو هم اورده بود اما متاسفانه نشد از بعبعی عکس بگیرم تا خواستم برم

تو حیاط دیدم طفلی خلاصش کرده بودن اینقدره غصه خوردم

خلاصه کلی در گیر کارای مربوطه شدیم شب هم کلی مهمون داشتیم 

اما روی هم رفته خوب بودجمعه خیلی خسته بودم با این حال یکی از همکارای گرام

شوشو جون رو دعوت کردیم اونم به خیر و خوشی گذشت

روز شنبه وای نگو بعد سحر و نماز خواستم بخوابم اولش بدنم گر گرفته بود پاهام داشت آتیش

می گرفت رفتم پاهام رو زیر اب سرد گرفتم یه حالی داد و خوابیدمNight چشمتون روز بد نبینه

با لرز از خواب پریدم رفتم یه پتوی کلفت اوردم روم کشیدم وااااااای فقط میلرزیدم یکم میخوابیدم باز با

 لرز بیدار میشدم Beggingتمام تنم خیس عرق بود اما استخونام یخ بودن

نا گفته نمونه سحر نتونستم چیزی بخورم فقط سالاد خوردم حدودای ساعت 11 بیدار شدم حالم بهتر

بود اما تا غروب از گرسنگی،سر درد و بی حالی افتاده بودم گوشه اتاق همسری همش میگفت

روزتو بخور اما دلم نیومد افطار که شد یکم بهتر شدم اما هنوزم سردرد دارم الان که دارم مینویسم

سحری روز یک شنبه رو خوردم چون خوابم نمیاد اومدم به دوستای گلم سر بزنم

دیگه چی بگم اها اینکه میخوام زبان انگلیسی کار کنم چن روزه کتابامو اوردم

اما مگه میشه با زبان روزه درس خوند فقط بهشون نیگاه میکنمWhoop De Doo

یه چن روزی هم هست یوگا انجام میدم دیروز که مریض شدمانجام ندادم اه اینقدره غصم گرفت

دیگه دیگه هیچی دیگه حرفی نمونده  فقط بگم که

دوستای گلم دوستتون دارم قلبونتون  برمممممممممممممم

بعدا نوشت: وای من چقدر بدم هااااااا یادم رفت یه خبر مهم رو بنویسم دیروز بازم خاله شدم خواهرم یه دخمل ناز رو به این دنیا هدیه داده قرار بود عروس من باشه اخه از پسر من یه ماه کوچیکتر بود الهی خاله فداش بشه که دلم برا دیدنش یه ذره شده دیروز خیلی استرس داشتم فکر کنم حال بدم هم به این جریان ربط داشت وقتی با شوهرش حرف میزدم از صداش تابلو بود میترسید صداش میلرزید همش دلداریش میدادم خدا رو شکر هردوسالن هستن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (128)

شادي
8 مرداد 91 9:21
گرمحبت ثمرش سوختن وساختن است یابه میدان محبت سرخود باختن است من به میدان رفاقت گذرم ازسرخویش تا بدانندكه این حاصل دوست داشتن است سلام بهار جونم نذرتون قبول باشه. همين طور نماز و روزهات عزيزم. مباركه خاله شدي . روزت همراه با سلامتي و شادي نازنينم.
مامان نيما
8 مرداد 91 9:58
بابا قدم نورسيده آجي جونت مبارك ان شااله يه روزي خودت مامان بشي
مامان نيما
8 مرداد 91 9:59
عزيزم اگه ضعف داري نبايد روزه بگيري خيلي مواظب خودت باش
مامان نيما
8 مرداد 91 9:59
ضحی
8 مرداد 91 10:58
مبارک باشه خاله جون خدا را چه دیدی شاید هم عروست شد الان که اختلاف سنی مهم نیست چه برسه به بیست سال دیگه


سلام عزیزم ممنونم آره به اجیم گفتم که سعی میکنم زودی یه پسر بیارم نذارم مال کسه دیگه ای بشه
مامان عاطفه
8 مرداد 91 12:23
عزیزم قدم نی نی ناز خواهرت مبارک باشه . ایشالله قدمش برای تو هم خوب باشه . غصه عروسدار شدنت رو هم نخور چیزی که زیاده عروس . حالا پسر دار که بشی اصلا دیگه دلت عروس نمیخواد . راستی خواهرت اسم نی نی رو چی گذاشته ؟ اگه مقدوره برات عکسش رو تو وبت بذار .
مامان عاطفه
8 مرداد 91 12:31
بهارم خصوصی داری
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:33
آخی الهی فدات شم الان بهتری
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:33
چشت روشننننن قدم نو رسیده مبارککک
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:33
چقدر خوبه تعدادتون زیاده
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:34
نه بابا تب لت و جی پی اس و سیستم صوتی مونو عینک دودی مارک دار و رو فرش های جهازمو و مال جهاز دوستمونو بردن
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:34
چه باحال بوده دزده
نایسل خانم
8 مرداد 91 13:34
وای دارم از بی انتنی دق میکنم
tabasom
8 مرداد 91 14:25
خاله شدنتون مبالک بهار جون حالا چرا این قدر هی به خودتون تلقین می کنین که چقدر بدین؟شما ماهین اینقدرم تلقین نکنین واگرنه همون میشه ها
علی ت
8 مرداد 91 14:30
غُصه شده ، افطارم ... جهنم شده ، افكارم ... سكوت شده ، تكرارم ... چشم ها شده ، آزارم ... بي كسي شده ، تنها يارم ... اما ... اپم منتظرم
مامان نفس طلایی
8 مرداد 91 14:32
سلام عزیزم خاله شدنت مبارک ... چرا حالت بد شد؟ شاید سرماخوردی؟ راستی بابت بچه دلم لرزید یعنی اشتباهه دیر شدن؟ نمی دونم چه کنم ؟
علی ت
8 مرداد 91 15:34
زود باش بگو حال خواهر زادم چطوره
علی ت
8 مرداد 91 15:49
باشه ابجی خوشت نمیاد درموردش حرفی نمیزنم


نه شوخی کردم من که دارم براش میمیرم
علی ت
8 مرداد 91 15:57
مگه کجاس
علی ت
8 مرداد 91 16:04
چرا ابجی من بچه خودتو میگم ها
علی ت
8 مرداد 91 16:10
شرمنده ابجی ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم حالا چرا اون خواهرزادت بیمارستانه خونه شما چرا اصفهانه ب خاطر شوهرت
علی ت
8 مرداد 91 16:18
ایول ابجی هیچی بهتر از خاک و وطن خود ادم نمیشه راستی من میرم ابجی تمرین دارم مربی شاکی شده زنگ زد بای ببخشید
مامان پریسا
8 مرداد 91 16:25
سلام بهار جونم خوبی عزیزم. الان بهتر شدی؟
مامان پریسا
8 مرداد 91 16:26
راستی قدم نورسیده مبارک باشه ایشالله نوبت بعدی برای بهار جون خودم
مامان پریسا
8 مرداد 91 16:26
راستی پیش نی نی رفتی ؟ یا اینکه اصفهان نیست؟
مامان فری
8 مرداد 91 17:03
سلام بهار جون خدا رو شکر خوبم
مامان پریسا
8 مرداد 91 17:04
اره بهار جون هم به خاطر روزه و هم به خاطر پری . نسبت به قبل کمتر انلاین هستم. دوست ندارم براش کم بذارم
مامان پریسا
8 مرداد 91 17:04
راستی با رژیمت چکار کردی. فکر کنم به خاطر روزه کمش کردی درسته؟
مامان فری
8 مرداد 91 17:05
عزیزم خاله شدنت مبارککککککککککککه انشالله زود زود برای خودت التماس دعا
مام پارسا
8 مرداد 91 17:28
سلااااااااااااااااااااااااااااااام به عزیز دلم
مام پارسا
8 مرداد 91 17:28
خوبی عززززززززززززززیز دلم؟
مام پارسا
8 مرداد 91 17:29
اول از همه قدم نورسیده آبجی جون مبارک باشه. ایشالله خوش قدم باشه تا بهار جون ما هم به زودی مامان بشه
مام پارسا
8 مرداد 91 17:30
عزیز دلم وقتی حالت اینطور بده که نباید روزه بگیری. حالا خدایی نکرده مریض بشی توی شهر غریب کی میاد کمکت؟
مام پارسا
8 مرداد 91 17:31
خیلی مواظب خودت باش خانومی
مام پارسا
8 مرداد 91 17:32
راستی منو ببخش که دیر اومدم پیشت.بخدا توی ماه رمضون اصلاً وقت نت اومدن ندارم.
فقط نظر تایید می کنم و میرم.
حتی الان چند روزه که پست جدید نذاشتم
بازم شرمنده.


دشمنت شرمنده گلم اینو نگو همه همین وضعو داریم تو این ماه اصلا نمیشه زیاد بیای نت
مام پارسا
8 مرداد 91 17:33
خیلی دوستنت دارم گلمممممممممممم
مامان پریسا
8 مرداد 91 18:40
حالا ببینیم بهد ماه رمضان خوب میشیم یا نه
مامان تنها
8 مرداد 91 19:53
سلام بهار جونم خدا رو شكر حالت بهتر شده خاله شدنت هم مبارك عزيزم
soosooshi
8 مرداد 91 23:26
من عـــــــــــــــاشق بچم!!!!!الهی خدا سایه پدر مادرو رو سر خواهر زادت نگه داره و خودتم زود زود زود خــــــــــــوب بشی نماز روزت قبول گلم به منم یه سری بزن خیلی خوشال میشم
شادي
9 مرداد 91 7:34
درود بر کسانی که : از پاکیشان دوستی آغاز میشود ، از صداقتشان دوستی ادامه میابد و از وفایشان دوستی پایانى ندارد… سلام .صبحت به خير و خوشي بهار جونم. قربونت برم. ممنون از دعاي زيبات. اميدوارم شما هم به ارزوت برسي نازنينم نماز و روزه هات قبول باشه مهربونم.
مامان نيما
9 مرداد 91 8:34
آره عزيزم منم ساواش رو نگاه ميكنم راست ميگي پسرش خيلي بامزهست
مامان نيما
9 مرداد 91 8:36
عزيزم زودي مامان شو تا هم سرگرم شي هم اينكه معلومه بچه دوست داري
مامان آرشیدا قند عسل
9 مرداد 91 10:05
سلام گلم قدم نو رسیده مبارک خدا رو شکر که هر دو سالمن ، بدون سحری روزه نگیر مریض نشی، آفرین زبان بخون منم تشویقت میکنم عزیزم مرسی بخاطر راهنمائیت حتما نصحیتت رو گوش میکنم ممنون میشم هر وقت حس کردی دارم اشتباه میکنم بهم بگو خوشحال میشم عزیزم.
مامان نفس طلایی
9 مرداد 91 14:00
عزیزم برو خصوصی
خوش سیما
9 مرداد 91 22:05
7
ا
9 مرداد 91 22:35
سلام آبجی جان کجای تهرانی عزیز دلم؟ آقا چطورن؟؟؟
مامان نفس طلایی
9 مرداد 91 22:47
خصوصی
مامان نفس طلایی
10 مرداد 91 2:38
عزیزم ممنونم انشالله هر چه زودتر نی نی نازت میاد تو اغوشت برا ما هم دعا کن که هر چی صلاحه پیش بیاد
مامانی چشم به راه
10 مرداد 91 5:55
خداوندا، خداوندا !!! قرارم باش و یارم باش ... جهان تاریکی محض است !!! می‌ترسم ، کنارم باش ..
شادي
10 مرداد 91 7:47
من که از نسل هزاران هستم رفقایی دارم. به زمین و به زمان سوگند رفقایم همه گل هستند. كامبيز صديقي كسمايي سلام خانم گل. صبح به خير. خوبي عزيزم؟ روزت همراه با بهترين و زيباترين لحظه ها.
نایسل خانم
10 مرداد 91 12:22
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بهار تنها کسی حالمو فهمید تو بودی:دق کردممم(
نایسل خانم
10 مرداد 91 13:45
عزیزمممم خیلی گوسفندا باحال بوددد کلی خندیدممم
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
10 مرداد 91 14:07
سلامممممممممم بهار جون خوبی؟ عزیز من اینقدر اومدم رفتم دیدم اپ نکردی الان اومدم دیدم وایییییییییی هستیییییییییییییی!!! خوب خدا رو شکر که خوبی..نماز روزه هاتم قبول باشه...قدم نو رسیده هم مبارک باشه..ایشالا یه روزی قسمت خودت بشه.
نایسل خانم
10 مرداد 91 14:31
اره اشتباه کردمممم نه بابا دستگاه نمیزننن میگم قضیشوبرات چه جوری فهمیدن
نایسل خانم
10 مرداد 91 14:52
بیا آپم رو بخون
نایسل خانم
10 مرداد 91 14:56
هی خواهررر
نایسل خانم
10 مرداد 91 15:03
عزیز دلممم جرریمش که صد در صده دعا کن کم باشه 700 هزار نباشه
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
10 مرداد 91 15:08
ممنون دوستمامیدوارم این روزای قشنگ به همین زودی قسمت خودت بشه. اگه شماره تراشه الماس و بخوای بهت بدم ..زنگ میزنی برات ارسال میکنن.
نایسل خانم
10 مرداد 91 15:09
نه بابا فکر نکنم شوشوتوو میبرننن و دروباز نکن نمیان در وبشکنن که بگو وشوهرم نیستتت اجازه ندارمم هر چی گفتن باز نکن
مامان محمد و ساقی
10 مرداد 91 15:11
سلام بهار جان ممنون که به وبم اومدی و اونجا رو با نظر قشنگت مزین کردی. ایشا... هر چی می خوای خدا بهت بده گلم. خاله شدنت هم مبارک باشه عزیزم.
مامان آینده(آرزو)
10 مرداد 91 15:28
آخ عزیزم ببخشید هر چی مینویسم نمیاد گاهی مجبورم صفحه رو ببندم دوباره باز کنم ....سرعتم کمه .....
نایسل خانم
10 مرداد 91 15:50
لباس شخصی بودن گلم
مامان پریسا
10 مرداد 91 16:03
سلام بهار جون . خوبی عزیزم.
zahra
10 مرداد 91 16:13
قدم نو رسیده مبارک آجی بهــــــــــــــــار. تبریک میگم .آجی کم پیدایی!سراغی نمیگیری؟ اگه تو دلت تنگ نمیشه ولی من تنگ میشه .خوب بیا دیگهه. الهی فداتشم که این قدر مهربونی نفسم
رضوان مامان رادین
10 مرداد 91 17:00
عزیزم ممنون از رمز. تبریک خیلللللییییی زیادددددد بخاطر نی نی خواهرتون.
خان گوگولی بابا
11 مرداد 91 5:10
بهار جون نذرتون قبول باشه التماس دعا داريمچشمت هم روشن كه فقط به كتابا نگاه ميكني واقعا خسته نباشي عزيزم !!!!راستي بازم خاله شدي مباركايشالا مامان ميشي
مامان نيما
11 مرداد 91 8:13
خوبي بهار جون روزه اي يا نه به هر صورت قبول باشه
zahra
11 مرداد 91 12:40
چرا نظر هامو تایید نمی کنی آجی بهار جونم؟ نکه قهری؟ مگه من چی گفتم؟ اصلا ببخشید .خوب شد . دیگه ناراحت نیستی ؟ آجی من تورو اندازه تموم دنیا دوس دارم .اون وقت تو باهام قهر میکنی؟ باشه عزیزم.هر جور دوس داری .ولی بدون آجی کوچولوت همیشه منتظرته نفسم . عشقم خیلی دوست دارم گل قشنگم
zahra
11 مرداد 91 13:49
من باید معذرت خواهی کنم که زود قضاوت کردم.ببخش منو
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
11 مرداد 91 16:20
سلام به بهار مهربون وتبریک به مناسبت خاله شدنت
مامان پریسا
11 مرداد 91 19:05
وای حتما " خبریه؟؟؟؟؟ زود باش بگو.......
خوش سیما
11 مرداد 91 22:22
9
zahra
11 مرداد 91 22:58
آجی نماز وروزت قبول باشه .روزه ای؟
شادي
12 مرداد 91 7:48
بخت از آن کسی ست که به کشتی برود و به دریا بزند دل به امواج خطر بسپارد و بخواهد چیزی را کشف کند و بداند که جهان پر از آیات خداست... مجتبي كاشاني سلام بهار جونم. صبحت به خير عزيزم. اره اين بلاگفا بعضي وقتا قات ميزنه وبها باز نميشند آخر هفته ي خوبي داشته باشي گلم.
خوش سیما
12 مرداد 91 19:27
10
الهام مامان سارینا
13 مرداد 91 11:06
سلام بهار جونم طاعاتو عباداتتون قبول عزیزم بیشتر مواظب خودت باش دوست جونم
zahra
13 مرداد 91 16:16
سلام آجی جونم. خوبی گلم؟ عزیزم من آپم ومنتظرتم . خیلی دوست دارم . بوووووس[بوسه] یه چی بگم؟
خوش سیما
13 مرداد 91 17:12
11
شادي
14 مرداد 91 7:51
من آنچه خوانده ام،همه از یادِ من برفت الا حـدیـثِ دوسـت کـه تـکـرار می کـنـم سلام بهار جونم. صبحت به خير. نيستي. اميدوارم حالت خوب باشه گلم مواظب خودت باش خانمي.
مامانی چشم به راه
14 مرداد 91 9:38
انشاالله خدا تواین ماه عزیزدل شما وهمسرت وشادکنه ونی نی سالم وخوشکل بهتون هدیه بده تاخونتون پرازشادی وخوشی بشه (امین)یه دنیا دوستت دارم
ضحی
14 مرداد 91 12:25
سلام خانمی نا پیدایی خوبی ؟


سلام عزیزم ممنون از احوالپرسیت راستش خیلی نت نیام ماه رمضونه خودت میدونی که؟
خودت چی خوبی گلم؟
نایسل جون
14 مرداد 91 17:52
کجاییی باز نیستی
مامان آرشیدا قند عسل
15 مرداد 91 10:32
سلام بهار جون اومدم از حالت با خبر بشم .
علی ت
15 مرداد 91 11:29
سلام ابجی جونم بدو بیا اپ کردم
zahra
15 مرداد 91 15:59
سلام آجی جون. چند سالته؟ بچه میخوای؟قصد فضولی ندارم فقط گفتم اگه میخوای دعا کنم برات. آجی خیلی دوست دارم هم تو رو هم نایسل رو. هر دوتون با هم دوستین.بچه هاتون هم پیش هم هستن و....مگه نه؟ امید وارم هر جا هستی موفق باشی بهترین اجی دنیاااااااااااااا
خوش سیما
15 مرداد 91 19:38
13
مامان عاطفه
16 مرداد 91 2:42
سلام پست جدید پارسا ( گل پسر 11 ماهه مامان ) نظرتون چیه ؟
نایسل جون
16 مرداد 91 17:39
kojaieee pas?
مامان نيما
17 مرداد 91 9:00
عزيزم فكر كنم تو هم مثل من سرت شلوغه نميتوني تند تند پست جديد بذاري ولي ما كه دلمون برات تنگ شده
نایسل جون
17 مرداد 91 13:12
نایسل جون
17 مرداد 91 13:13
فدات شممممم منم هممممم
مامان امیرحسین و امیرعلی
17 مرداد 91 15:20
عزیز شماره ها اینه... 77258603 77260727 اگه دیر شد ببخشید.
ilijoon
17 مرداد 91 15:29
كجايي خانوميييييييييييي خبر از ما نميگيري؟؟؟؟؟؟
ilijoon
17 مرداد 91 15:30
خاله شدنتو تبريك ميگم ان شاالله قدمش پر بركت باشه


ممنون عزیزم
ilijoon
17 مرداد 91 15:30
الان چطوري بهتري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ilijoon
17 مرداد 91 15:31
بهار
17 مرداد 91 16:45
سلام وب خوبی داری به منم سربزن نظریادت نره
آرام
17 مرداد 91 19:32
سلام زیر کامنتت جواب گذاشتم.رمز این کامنتی که برات گذشاتم رتبه کنکور زبان است. جالبه اومدم رمز رو وارد کنم دیدم رتبه امه
خوش سیما
17 مرداد 91 23:21
15
مام پارسا
18 مرداد 91 3:47
عزیزم عشقم عمرم نفسم جیگرم سلام
مام پارسا
18 مرداد 91 3:47
عزیزم شرمنده ام بخدا چرا فکر کردی که ازت ناراحتم بخخخخخخخخخخخخخخخخخخدا خیلی درگیرم


مام پارسا
18 مرداد 91 3:48
از سحر دیروز تازه وقت کردم بیام نت. اونم دیگه باز از فردا نمی تونم چون کلللللللللللللی مهمون دارم
مام پارسا
18 مرداد 91 3:49
توروخدا از دستم ناراحت نشو.
مام پارسا
18 مرداد 91 3:50
از امروز تا حالا شروع کردم به نظر گذاشتن اونم فقط برای نایسل و ایلیا جون گذاشتم که این مدت خبرم رو می گرفتن. بخدا نفر بعدی تو بودی که می خواست بیام پیشت. تازه الان داشتم واسه ایلیا جون نظر میذاشتم.
مام پارسا
18 مرداد 91 3:51
حالا بگذریم. خودت چطوری؟ حالت خوبه فدات بشم؟
مام پارسا
18 مرداد 91 3:51
شب قدر خیلی برای همتون دعا کردم.البته اگه قابل باشم.ایشالله سال دیگه این موقع مامان میشی
مام پارسا
18 مرداد 91 3:52
بهار بخدا خیلی دوستت دارم.
مام پارسا
18 مرداد 91 3:52
دیگه حالت بد نشد که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


حالم خوب بود تا دیروز نمیدونم چرا اینقدر بیحالم و زود زود مریض میشم دیروز دلپیچه شدید داشتم روزمو مجبور شدم بخورم منم که داروی شیمیایی نمیخورم با پونه خودمو خوب کردم امروز رفتم دکتر سنتی برا این بیحالی و ریزش مو گفت کم خونی شدید گرفتی کلی تجویز کردن
مام پارسا
18 مرداد 91 3:53
راستی اسم نی نی خواهرت چیه؟


اسمش اسرا راستش منتظرم عکساشو برام ایمیل کنه یه پست در موردش بذارم دلم برا دیدنش یه ذره شده
مام پارسا
18 مرداد 91 3:53
خیلی مواظب خودت باش. من دیگه برم برای سحری.
مام پارسا
18 مرداد 91 3:54
بای بوسسسسسسسسسسسسسسس
ilijoon
18 مرداد 91 16:15
كجاييييييييي نيستيييييييييييييي چرا پيشمون نمياي؟


منو ببخش دوست خوبم از بی حالی نمیتونم بیام
خوش سیما
18 مرداد 91 19:21
16
مامان و بابای سونیا
19 مرداد 91 5:24
سلام از معالجه تون چه خبر رفتید پیش استاد خیر اندیش؟
❤مامان آزی❤
19 مرداد 91 9:24
بله عزیزم هنوز وقت هست اینجا میتونید رای بدید گلم http://mamiparisa.persianblog.ir/post/3/ سپاس خانمی
خوش سیما
19 مرداد 91 15:45
17
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
19 مرداد 91 19:06
سلا م گلم التماس دعا
متین مامی ایلیا
19 مرداد 91 23:17
رسیدن بخیر عزیزم بابا به خودت فشار نیار که اذیت شی نتونی همش و بگیری
بابای سونیا
20 مرداد 91 5:23
سلام خسته نباشید با این رعایت کردن تغذیه تون غذای نا مناسب میخورید درمانتون مشکل پیدا میکنه وبعدش همه چیز رو میندازید گردن طب سنتی
بابای سونیا
20 مرداد 91 15:20
سلام آش ماش منظورم نبود این سالادی که سحر خوردید براتون خوب نبود
بابای سونیا
20 مرداد 91 15:50
گر گرفتگی علت های زیادی داره فکر کنم یک غذای خیلی گرم یا سرخ کردنی و....خوردید
بابای سونیا
20 مرداد 91 16:10
سحری غذای سرد نخورید افطار هم غذای گرم مثل سرخ کردنی وزولبیا بامیه و...نخورید
بابای سونیا
20 مرداد 91 18:48
از شربتهای معتدل توی وبلاگم افطار استفاده کنید براتون خوبه


ممنونم
خوش سیما
22 مرداد 91 23:35
20
پردیس
28 مرداد 91 17:43
سلام آجی جون زهرا چی بهت گفته که گفتی ابن پردیس نظر تو وبشو می گم.فکر کنم اون کسی که اومه تو وبم نظر داده وخودشو یکی معرفی کرده توباشی سریع بهم جواب بده آجی جون