"از پرواز نور چشمی مامان پیش خدا"                                                                                  "از پرواز نور چشمی مامان پیش خدا" ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

دلنوشته های مامان بـــــــــــــهار

هنوزم میخوامت گلــــــــــــــــــــــــــــم

1391/2/5 23:29
2,578 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلــــــــــــــــــــــــــم

عزیزه مامان ازم دلخور نشی که نمیام برات بنویسم نمیتونم بخدا نمیتونم روزی صدبار به وبلاگت سر میزنم هر روز چکش میکنم که سر جاش هست یا نه

انگار دنبال یه چیزی ام میام ببینم هستی یا نه، اون کابوس تموم شده یا نه، اما..........

گل مامان اون دنیا بهت خوش میگذره؟خدا دوست داره؟داری مامانو میبینی؟ دوسم داری یا نه؟

عزیز مامان کاش من میمیردم و با مرگم میتونستم هدیه زندگی رو به تو میدادم وقتی میبینم تو رفتی و من زنده ام از خودم بدم میاد که نتونستم امانتداری کنم نتونستم وجود بیگناهتو به دنیا تقدیم کنم ......

همش فکر میکنم لایق نبودم که نتونستم ..........

میخواستم مامان خوبی باشم تمام سعیمو کردم اما نتونستم منو ببخش ...........

مامانو ببخش حلالم کن که نتونستم بدنیا بیارمت از لذتهای زندگی لذت ببری منو ببخش مامانی ام .........

عزیز دلم میگن اون دنیا میایی میگی مامانمو بیارین بهشت اما من لایق نیستم آخه برات مادری نکردم

پسر مامان میشه از خدا بخوای که برگردی پیشم؟ اصلا دوس داری پسر من باشی؟ نکنه دوسم نداری؟ نکنه نمیخوای من مامانت باشم؟ اگه نمیخوای بیای پیشم از خدا بخواه منو بیاره پیشت آخه من عاشقتم میخوامت خیلی دوست دارم .........

خدایا من پسرمو میخوام خدایا بد کردم میدونم گناهکارم میدونم اما تو بزرگی تو بخشنده ای من ببخش پسرمو بهم پس بده میخوامش ...........

دوستای گلم امشب بالاخره تونستم بنویسم همه صورتم اشکه اما آروم شدم برام دعا کنید بتونم به زندگی ام برگردم بد جور دلم پسرمو میخواد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان دخملی
6 اردیبهشت 91 0:17
دوست خوبم انقدر غصه نخور حتما صلاح بوده خدا بزرگه نمیدونم چی بنویسم ولی با غصه هیچی درست نمیشه ان شاالله به زودی دوباره بهت نی نی میده اونم یه پسر خوشگل و آقا


ممنونم گلم که دعام کردی خدا دخملتو برات نگه داره
حمید
6 اردیبهشت 91 1:47
بخدا مکنم با خوندنه مطالبت تو این موقع شب اشکام در اومد ما ادما وقتی میایم تو این دنیا یه مدتی میگذره میبینیم که خیلی دلمون سیاه شده واسمون عادی میشه گاهی اوقات وقتی دله ما ادما میشکنه میگیم ای خدا دوست داشتیم بزرگ نشیم دوست داشتیم نمیومدیمو این کارهایی رو که نبایست میکردیمو نمیکردیم اخ دلم مکیخاد برگردم به دوران کودکی دورانی که پاکو معصوم بودیم نه الان من
به نظر ما دنیای ما رنگ و لعابی که داره ما رو منحرف میکنه خیلی باید محکم باشی که این رنگ و لعاب تو رو هم طعمه نکنه یه قدرته بالایی میخاد برای این کار
من که ندارم همچین قدرتیو ...
یه جا گفتی از لذتهای زندگی لذت ببره واسه یه کودک کنار پدر و مادر بودن بهترین لذتیه که یه پدرو و یه مادر میتونه به کودکش بده خیلی لذت داره هنوز که هنوزه دوران کودکیم یادمه خیلی معصوم بودیم...
هنوز تو قلبته مگه نه....
خب همین یعنی دوست داشتن همین یعنی وجود داشتن همین یعنی ....
مطمئنم میاد خیلی زود هم بر میگرده پیشت مطمئنم ...
پس زندگی هنوز ادامه داره هنوز نفس میکشیم و عاشقی نمرده ...
منم نباید اینا رو بگم ولی تموم کیبردم پره اشک شد ببخشید که سرتونو درد اوردم....
با امید برو جلو و زندگی کن موفق باشی بهار خانم....


ممنونم دوست مهربانم
مامان یاس
6 اردیبهشت 91 9:32
امام على سلام الله علیه إنَّ فاطِمَةَ سلام الله علیه لَم تَزَل مَظلومَةٌ مِن حَقِّها مَمنوعةٌ وعَن ميراثِها مَدفوعَةٌ؛ فاطمه سلام الله علیها همواره مظلوم، و از حق و ميراث خود محروم بود. سلام خیلی ممنون که به وبلاگم سرزدید خداوند به شما صبر زینبی بدهد. وقتی میدانیم که این دنیا مثل قفسی میماند وهرکس که وارد میشود اسیر این دنیا میشود وقتی عاشق اون باشیم دلمون نمیخواد اسیر باشه و همون بهشتی که خدا بهش وعده داده بهتره فقط ای کاش که براش یه اسمی انتخاب میکردید تا اون دنیا شفیع شما باشه
نرگسی
7 اردیبهشت 91 0:31
عزیز دلمممممممممممممممم .. ایشالله که دلت آروم میگیره و خدا هم دوباره بهت هدیشو میده .. انقدر خودت رو اذیت نکن دوستم ..
نرگسی
7 اردیبهشت 91 1:10
ایشالله که بهتر میشی عزیزم .. توکلت به خدا باشه دلت آروم میگیره ..
خوش سیما
12 اردیبهشت 91 18:47
ممنون مامان بهار
من چهار رمان دیگه هم نوشتم که عبارتند از:
شبهای آفتابی(شیراز)
7 قدم به طرف شب آخر(ماسوله)
120ثانیه قرمز(ورامین)
دندانهای آبی(سنندج)
واکنون رمان بدون اسم که قراره تو تبریز بنویسم.دوست دارم هر رمانی رو تو یه شهر برسونم.شبهای آفتابی بایکوت شده،7 قدم چاپ شده و طرفدارای زیادی داره،120ثانیه درحال چاپه و دندانهای آبی دنبال مجوز.7 قدم دیگه تو کتابخونه ها نیست و فروش پستی به تمام نقاط کشور رو داره که اگر خواستید برای شما با پست می فرستم.

این قسمت رو هم خوندم نمیدونم چرا نمیشه براتون کامنت بذارم هر وقت شد براتون نظرمو مبذارم ممنون که خبرم کردی